- پیام آوردن
- رساندن پیغامی (کتبی یاشفاهی) تبلیغ رسالت پیغام گزاردن: بهار آمد بهار آمد سلام آورد مستان را از آن پیغمبر خوبان پیام آورد مستان را. (دیوان کبیر)
معنی پیام آوردن - جستجوی لغت در جدول جو
- پیام آوردن
- منتقل کردن پیام کسی به دیگری، پیام گزاردن، پیام رساندن،
برای مثال گوش دلم بر در است تا چه بیاید خبر / چشم امیدم به راه تا که گزارد پیام (سعدی - لغت نامه - پیام گزاردن)
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
رساندن سخنی از کسی بدیگری
پیام آوردن
پناهیدن پناه بردن
آشکار کردن ظاهر کردن: و در دولت و نوبت خویش منزلت او پیداآرند، هستی دادنبوجود آوردن: می گویی زمانی بود از معلول تا علت پس از ناچیز محض آورد موجودات را پیدا. (ناصر خسرو)
پناهیدن، به کسی یا جایی پناهنده شدن
پایداری کردن مقاومت کردن بر پا ماندن
بحضور آوردن، بخدمت آوردن، بردن نزد کسی
پیام فرستادن پیغام دادن: چرا چو سوی تو نامه و پیام نفرستد ترا بهرکس نامه وپیام بایدکرد. (ناصرخسرو)
رساندن پیغام (کتبی یا شفاهی) ادا رسالت کردن پیام رساندن
عمل پیام آور پیغام گزاری رسالت: سکند بحکم پیام آوری برخوی خواندش بنام آوری. (نظامی)
پیه گرفتن در آمدن پیه گرد عضوی، 0 نابینا شدن: بعد عمری کامشب آن مه محفل آرای منست پیه اگر چشم رقیب آرد چراغم روشنست
به خاطر آوردن، به یاد آوردن
کنایه از چاق شدن، انباشته شدن چربی در عضوی از بدن
شهرت یافتن مشهورگشتن معروف گردیدن
بخاطر آوردن آنچه رافراموش شده است فرا خاطر کردن، بخاطر آوردن کسی را چیزی یاشخصی فراموش شده را
منادی
دنبال کردن نشان پای
رسول، آنکه واسطه ابلاغ سخنی و گفتاری از کسی بدیگری باشد خواه زبانی و خواه بنوشته
پیغام آور، پیام آورنده، آورندۀ خبر یا پیغام